آقا پناهم بده!!

آقا پناهم بده!!
یکی از علمای نجف اشرف ، که مدتی به قم آمده بود چنین نقل کرد که:
من مشکلی داشتم. به مسجد مقدس جمکران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقیّة الله حجة بن العسکری امام زمان-عج- عرضه داشتم و از او خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.برای همین منظور به کرّات به مسجد مقدس جمکران رفتم ولی نتیجه ای ندیدم.
روزی هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم: مولا جان، آیا جایز است که در محضر شما و در منزلتان باشم و به دیگری متوسل شوم؟ شما امام من باشید ، آیا زشت نیست با وجود امام حتی به علمدار کربلا قمر بنی هاشم متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟!
از شدت تاثیر بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم. ناگهان با چهره ی نورانی قطب عالم امکان حضرت حجة بن الحسن العسکری –عج-مواجه شدم.بدون تامل به حضرتش سلام عرض کردم. حضرت با محبت و بزرگواری جوابم را دادند و فرمودند:«نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمی شوم ، بلکه شما را راهنمایی هم می کنم که به حضرتش چه بگویی. چون خواستی از حضرت ابالفضل علیه السلام حاجت بخواهی ، این چنین بگو: یا ابالغوث ادرکنی! ای آقا پناهم بده.

اللهم عجل لولیڪ الفرج

منبع:کرامات حضرت عباس علیه السلام ص 174

مولف:سید محمدحسین محمودی

 

[ 14 / 12 / 1393 ] [ 22 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 1348 ] [ نظرات () ]
شفای بیماری که پسرانش شیعه بودند

شفای بیماری که پسرانش شیعه بودند

دانشمند و محدث بزرگ ، علی بن عیسی صاحب کتاب کشف الغمه چنین نقل می کند: سید باقی بن عطوه ، برای من نقل کرد : در گذشته پدرم که در مذهب زیدی بود ، دچار بیماری سختی شد و تمام پزشکان آن زمان از درمان او عاجز شدند. بیماری او به طول انجامید. من و برادرانم که پسران او بودیم ، به مذهب شیعه دوازده امامی ، تمایل داشتیم و به همین دلیل پدرم از ما دل خوشی نداشت و مکرر می گفت : « من مذهب شما را نمی پذیرم ، مگر اینکه صاحب شما (امام زمانتان (عج) ) بیاید و مرا شفا دهد »

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب

[ 15 / 11 / 1393 ] [ 2 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 2485 ] [ نظرات () ]
معجزه عجیب آب به جای نفت

 معجزه عجیب آب به جای نفت

 خادم میرزای بزرگ شیرازی به نام شیخ محمد که پس از فوت مرحوم میرزا ، ترک معاشرت نمود و از همنشینی با مردم کناره گیری می گرفت. روزی شخصی نزد او می رود و می بیند که به هنگام غروب ، چراغ خود را به جای نفت ، از آب پر نمود و روشن کرد و چراغ در کمال ناباوری روشن و برافروخته شد. آن شخص بسیار تعجب کرد و جریان را جویا شد. شیخ محمد در جوابش گفت : پس از فوت مرحوم میرزا ، از غم و اندوه جدایی آن بزرگوار ، با مردم قطع معاشرت نمودم و خانه نشین شدم . در آن دوران دلم بسیار گرفته و حزن و اندوهی شدید تمام وجودم را فراگرفته بود.

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب

[ 15 / 11 / 1393 ] [ 2 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 2152 ] [ نظرات () ]
آخرین مطالب
فطرس (1395/02/22 )
مولا (1394/11/20 )
یا... (1394/11/05 )
ای مسیح من... (1394/10/21 )
کبوترانه (1394/10/13 )
صفحات وب